مرگ...
آغازگر حیاتی جدید
ترس از بین رفتن جسم
سرنوشتی اجتناب ناپذیر است،
همه ما با قدرت در این زندگی میجنگیم
با اینکه به پایان ایمان داریم...
سعی در گذراندن این دوران کوتاه به خوشی داریم
با این که میدانیم فانی است
اما شک ندارم دنیای دیگر خیلی جالب است...
گویی ورژن انسان اپدیت میشود
بُعد زمان و مکان از بین میرود و جهانی به مراتب بزرگتر...
انگار که از رحم به کره زمین
انگار که از قطره به دریا
اینجا خیلی کوتاه است
به زیبایی اش دل نبند
منزلگاه جای دیگری است...
اینجا فقط محل گذر است
گذر از اسارت تن، از اسارت خاک!
خاک به هیچ کس وفا نمیکند
مرغ باغ ملکوتم
نی ام از عالم خاک
دو سه روزی قفسی ساخته اند
از بدنم
با اشکهایی سرریز از اسارت پلک
بازدید : 1178
دوشنبه 7 ارديبهشت 1399 زمان : 16:23